سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در نبودِ برادرتان، به بهترین شکلی که دوستدارید در نبودتان از شما یاد کند، از او یاد کنید . [امام صادق علیه السلام]
نگاهم برای تو
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خودم رقیب خودم...


                                                                                             

دلم می خواهد تمام خوبی ها را سر فصل دفتر خاطراتم کنم و دوست دارم هوا همیشه ابری باشد و من همیشه زیر باران گریه کنم....تا کسی دلیلی برای اشکهایم نخواهد...تا اصلا کسی اشک هایم را نبیند ، دوست دارم سرم را دور آسمان بچرخانم و با همان انگشت های کوچکی که حالا دیگر بزرگ شده اند ماه را اشاره کنم و بگویم عکس تو را هم نیست دیگر  .....

دوست دارم چکمه های نارنجی کودکی ام را به دست واکسی ها بسپارم تا روزی هزار بار سیاهشان کنند و من لبخند بزنم و از دست گل فروشی های خیابانی برای تو گل مریم بگیرم و به آسمان مهتابی ات پرتاب کنم.....تا شاید کمی دلم  .....

دوست دارم نسیمی باشم صبا تر از صبا...عطری که زبانزد سجاده های بی ریا باشد...دوست دارم کمانی باشم بر دوش کهکشان و چشم های بد را شکار کنم و نمک دار چشم زخم های تو باشم....

دوست دارم سحر خورشید باشم و شب ها ....شب ها دوباره خورشید باشم تا تو را .....تو را ای ماه سایه ی سر باشم  ...

دلم می خواهد از تمام چشمه ها زمزم تر شوم و برای کسی که قرار است بماند امید رساندن باشم........کاش میشد حرف هایم خیره به چشم هایت شوند و خیره به چشم هایت ... اصلا دوست دارم قبله نمای ابروی تو باشم....

دوست دارم خریدار یوسف آسای تو باشم ...دوست دارم قدم ها که از سرم زیاد است...جای قدم های تو باشم...کمی شبیه خاک قدم های تو باشم.... دلم میخواهد سرمه چشم های خودم باشم و نسبتم با تو کمی نزدیک تر از خودم باشد و دوست دارم قهرمان داستان تو باشم و محبوب ترین سکانس زندگی ات.......

دوست دارم آنقدر شبیه تو باشم تا حسرت داشتنم را بخورم.....دوست دارم به خودم حسادت کنم و رقیب خودم باشم.........دلم میخواهد برای تو باشم....دلم میخواهد صدای تو باشم...دلم میخواد جای تو باشم....دلم میخواد تو باشم.........

دلم می خواهد توباشی و من تو باشم...... تو باشی و من تو باشم..........



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بــــ ـــ ـــی یـــــــار ( یکشنبه 91/5/29 :: ساعت 5:55 عصر )
»» تو یک غرور مقدسی...


                                                                                               

تبسم کن خنده هایت دلربا و شیرینند....حجم لبخند هایت یک آسمان فرشته و آیینه اند....فریادی بزن تا گوش شکوفه ها کر شود....تا تمام سبزه ها قد علم کنند....چرخی بزن ای ماه صورت تا تصویر تو بین تمام رود ها منعکس شود.....تو چقدر می جوشی ای چشمه مهربانی...چقدر بخشنده ای ، ای میوه تابستانی....

دیشب به پلک های خسته ات که چشم بستم، شنیدم که با گونه هایت نجوا می کردند...شنیدم که آرام با چشم هایت عاشقانه می خندیدند...تو یک حقیقت آسمانی بودی...وقتی صدای اشک های قلبم از خواب خوش بیدارت کرد...وقتی که داشتم با دلم دست و پنجه نرم می کردم تو چقدر صمیمانه دست کشیدی به قلبم....

تو یک آسمان دیگری برای خودت...یک فرشته از جنس بهشتی برای خودت....تو یک دنیا قیامتی برای خودت....یک واژه مثل محشر و فوق العاده ای برای خودت.....تو یک سکوت مطلقی برای خودت....یک فریاد مداومی برای خودت.....تو یک سجود دست به نقدی برای خودت....تو یک حادثه از یک اتفاق موفقی برای خودت......تو یک دلبری برای من....یک غرور مقدسی برای خودت.....

تو یک اعتباری برای دنیا....تو یک سیب از جاذبه های نانوشته ای برای من....تو یک ارتفاع تا خدا ایستاده ای برای من....تو یک نیت پاک و خالصی برای من......یک رویای صادقانه ای برای من....تو یک حقیقتی عزیزم برای من.....

واژه که هیچ...نفس کم آورده ام بس که از تو گفتم.....بگذار نفسی تازه کنم...دوباره برایت می نویسم....عزیزم....دوباره می نویسم....



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بــــ ـــ ـــی یـــــــار ( شنبه 91/5/28 :: ساعت 2:58 عصر )
»» مرور زندگی...


                                                                                            

   دلم نمی آید بغضم را دست باد بسپارم....برایم هزار دنیا می ارزد....فکر میکنی تنها همنشینم بی تو کیست؟....فکر میکنی جز همین بغض های کهنه میتوانم با کسی حرفی بزنم؟....اصلا من وقتی تو نباشی کجا را دارم بروم.... مگر کنار زانو های همین بغض ها ...... روی شانه های همین بغض ها.......زیر پر و بال همین بغض ها......

زندگی را که بی تو مرور می کنم می بینم چقدر زندگی از سر ناچاری مسیرش را گم کرده......من خوابم را که مرور می کنم تمامش کابوس است.......من رد پایم را که مرور می کنم سست و ناهمگون است......

بی تو وقتی حرف هایم را مرور می کنم شور است و پرت.....بی تو خاطره ها زیر اشک......مرور زندگی بی تو یعنی مرور درد....یعنی فریاد شکست یک مرد......مرور زندگی یعنی فروختن التماس دریا به غرور ساحل.........

مرور زندگی بی تو یعنی تازه میفهمی سرت به تنت نمی ارزد.....تازه می فهمی سراپا نیستی.......مرور زندگی بی تو...... تازه می بینی که با صورت به خاک افتاده ای.......تازه می فهمی ..........تمام هستی ات را باخته ای.....

تازه می فهمی سکوت را خوب آمده ای گاهی...... سوختن را خوب آمده ای گاهی......تازه می فهمی غروب های کور را خوب آمده ای گاهی.....می فهمی نفرین پرنده ها را خوب آمده ای گاهی............

مرور زندگی بی تو یعنی قتل عمد خودم....یعنی تیر به چشم خودم.....یعنی بریدن شاهرگ خودم.......مرور زندگی بی تو یعنی خون دل خوردن خودم...... یعنی مردن خودم.........

می روم پیش بغض هایم.....تکیه به شانه های بغض هایم......می روم پیش خلوت هایم.....سر روی زانوی خلوت هایم....می روم پیش خاطره هایت...........خیره به چشم های خاطره هایت..............

می روم مسیر درد هایم را مرور کنم........می روم دوباره برای تو حرف های عاشقانه ای جور کنم..... می روم خودم را کمی صبور کنم......



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بــــ ـــ ـــی یـــــــار ( جمعه 91/5/27 :: ساعت 3:56 عصر )
»» تو نیستی...


                                                                                        

وقتی می آیم و نیستی...یعنی می میرم و نیستی....زندگی را کمر می شکنم نفس ها را حبس می کنم...بغض ها را همه گره می زنم ...و آشفته تا آخر دنیا می دوم و تو نیستی....

من بهانه می گیرم ...بی حوصله می شوم.....سکوت را بد جور می شکنم...دست هایم را به آسمان می برم...هر چیزی که می خواهد به دنیا بفهماند تو نیستی را فریاد می زنم.....با این همه زیر خلوت های خاک خورده ام گم می شوم....تو نیستی...

من دارم به حرف هایم التماس می کنم...من دارم به قدم هایم التماس می کنم ...من صدای دریا را التماس می کنم...اکسیژن باغ را التماس می کنم...من به هر دری می زنم....تو نیستی.... این روز ها بدجور دارم التماس می کنم....تو نیستی.....

حالم خوب نیست کسی پیغام مرا به تو می رساند؟....حالم خوب نیست کسی حرف های مرا به تو می رساند؟....دستم رها شده و خسته مانده ام ...کسی دست های مر ابه تو می رساند؟....

بیا و محبت کن و باش....بیا و بزرگی کن و باش....بیا و مردی کن و باش.......وقتی تو نیستی انگار تمام دنیا نیست....وقتی تو نیستی انگار زندگی هم نیست.....حالا که نیستی حرفی هم نیست.......می روم کمی دوباره با خیال سر کنم....

راستی اگر حرفی از حرف هایم به گوشت رسید.....برگرد.......جان من برگرد.....زندگی دارد می سوزد....



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بــــ ـــ ـــی یـــــــار ( پنج شنبه 91/5/26 :: ساعت 10:48 عصر )
»» باید تو را قرض بگیرم !


                                                                                              

باید چند روزی آسمان را قرض بگیرم...از نوازش دست های تو آرامش را قرض بگیرم....باید همه ستاره ها را جمع کنم تا چشمکی از چشم های تو را قرض بگیرم.....

هوا خوب است...آسمان ابریست...باید کمی از اشک های تو باران را قرض بگیرم...حالا بغض کرده ام ...تو نیستی....امید می خواهم که می آیی....دارم با اشک و لبخند جنگ می کنم....دنبال نسیمی از تو ام...باید از سایه ات سپری قرض بگیرم....

باران گرفته زمین آب می خورد بی ثمر....نهال زندگی ام باد می خورد بی هدف....باید از لبخند های بغض خورده ات میوه ای ناب را قرض بگیرم....من حس و حال زندگی ندارم...جایی برای بندگی ندارم....باید کمی از نفس هایت زندگی را قرض بگیرم...

کاش با من موافق بودی...با حرف هایم...با نوشته هایم....من برای از تو گفتن واژه ندارم...باید از صدایت قافیه ها را قرض بگیرم.....اصلا باید چند دیوان غزل از خنده هایت قرض بگیرم.....

من خسته ام حالا که جانم به لحظه ای داشتنت هم نمیارزد شاید راضی شدی تو را برای لحظه ای قرض بگیرم....این ها همه التماس بود.....التماس....

باید این روز ها کمی هم التماس را قرض بگیرم......دوباره تو را قرض بگیرم....می فهمی؟.....



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بــــ ـــ ـــی یـــــــار ( چهارشنبه 91/5/25 :: ساعت 1:54 عصر )
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حال نمناک دلـــ ــــــ ـــم
طلوع جاودانه...
بی عنوان !
خود نوشت !
رها نشو در باد...
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 58
>> بازدید دیروز: 19
>> مجموع بازدیدها: 469791
» درباره من

نگاهم برای تو
بــــ ـــ ـــی یـــــــار
دوست ندارم کسی ازم ناراحت بشه برا همین بیشتر وقتا سکوت می کنم . شاید عادت بدی باشه ولی به همه عشق می ورزم .

» فهرست موضوعی یادداشت ها
هنر و ادبیات[135] . هنر وادبیات[4] . پیامبر رحمت .
» آرشیو مطالب
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
اردیبهشت 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
اردیبهشت 94
فروردین 94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
اقلیم احساس
در انتظار آفتاب
دوستانه
وسعت دل
سامع سوم
نجوای شبانه
لبخند ماه
روز وصل

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب