دور سرت چرخ می زنم به کوری چشم های حسود....پیش تو لبخند می زنم به کوری چشم های شور....به شور داشتنت پای کوبان فریاد شوق سر می دهم...روی سبزه ها غلت می زنم....من از عشق تو غنچه می شوم...می شکفم....به کوری چشم های حسود.....
می گویم تا بشنوند همه....تو مست می کند نگاهت....با دلم حرف می زند چشم های مهربانت.....می گویم تا دق کنند.... تو جان می دهی به عالم....جان می دهی به من....
مثل یک کبوتر قصد پرواز دارم دور سرت....قصد پاک کردن غبار دارم از گنبد طلایی لبخندت.....من قصد کشیدن سرمه دارم از خاک های کف پایت.......تو بی نظیری و من بی وقفه تسبیحت می گویم....تو حرف نداری و من برایت واژه ها می گویم.....
تو از سلامت گل ها خبر داشتی که گلاب زندگی بخشم شده ای....تو از آسمان پر ستاره خبر داشتی که ماهی فراتر از آفتاب سپیده دم شده ای.......تو خواب از سر دنیا برده ای ...عجب محشری.....عجب معرکه ای....من می دانم حالا تو داری لبخند می زنی و می خوانی....و من دارم می بینم این دودی که دور سرت می چرخانم و عجیب چشم زخمیست.....
این چشم ها فدای سرت...حتی همین اسپند ها فدای سرت....این هلال ماه ، یک آسمان فدای سرت....من هی می نویسم تو بخوان و با غرور به این چشم های حالا کور بخند.......من حادثه ها را زنجیر می زنم و تو با سلامت از کنار اتفاق های خوب بگذر......
تو از سرو و کاج بالا تر بمان و از پرستو ها دلرباتر پرواز کن و من مراقبم......
تو فقط مراقب باش با گل یاس و شب بو تبانی نکنی وگرنه دنیا را از هوش می بری.....نکند با سرخی سیب ها عهدی ببندی و لبخندی دلنشین به ارغوان بزنی.....تو مراقب باش فقط رنگی از تو....بویی از تو...احساسی از تو دنیا را می کشد.......
تو فقط مراقب باش ....من روزی هزار بار دوباره عاشق می شوم.........