یک روز شادی هایت را قسمت می کنی برای همه...یک روز غصه هایت می ماند برای خودت.....یک روز آسمان را دعا می کنی برای همه....یک روز زمین را با نفرین به تو می فروشند....یک روز از سر سادگی لبخند می زنی...یک روز از ته دل بغضت می شکند...
دنیا حساب و کتابش هم مثل خودش دنیست...
من اگر روزی با خودم ناکوک بودم....یا اگر برای خدای خودم ناچیز بودم...من اگر تلفظ اذکارم مشکل داشت...یا بی وضو در صف نماز بودم.....بگذریم.......خدا......
کمرم شکست وقتی بال یک کبوتر شکسته شد....کمرم شکست وقتی چشم یک قناری کور شد...کمرم شکست وقتی صدای یک مرغ عشق در گلو گم شد....کمرم شکست وقتی هوای مطبوع زندگی غرق شرجی و دم و دود شد....کمرم شکست وقتی یک گنجشک از آسمان دور شد....کمرم شکست وقتی به تک تک واژه هایم یک زخم زبان ناجور کوک شد...وقتی یک ریسمان سیاه به دست های این حرف ها زنجیر شد.....
کمرم شکست آسمان کجایی.................
یادش بخیر چقدر حس زندگی می گرفتم از تبسمت...چقدر دنیا وارونه شد ناگهان....چقدر نگاهت خشک و فرسوده شد ناگهان.....راستش من هنوز باورم نشده که می شود خیلی زود یک دنیا را چپه کرد....می شود خیلی زود یک اعتبار را شکست....
بگذریم...حرفم نمی آید...شاید از سکوت هایم هم تو چیز دیگری بخوانی ولی خیالی نیست...یک روز با تو روبرو می شوم...که باید تاوان دهی.......