خدا نکند دلی را غصه ها دوره کنند....یک زور گیری مسلحانه...یک خونریزی نامنصفانه......
خدا نکند چشم نامحرمی بغضی شکسته را ببیند که دارد زیر حرارت اشک ها آب می شود.....خدا نکند کسی بفهمد یک جای کارت می لنگد....یک اشتباهت زبان به زبان می گردد....دست به دست می چرخد....
خدا نکند دلت بلرزد...دلت کم بیاورد...دلت چیزی بگوید....خدا نکند دلت چشم هایش را ببندد و از عاشقی بگوید....خدا نکند روی ابر ها کبوتری بی هوا مست بنشیند....یا مثل یک رنگین کمان در حسرت یکرنگی گریه اش بگیرد....
خدا نکند حرفی ناگهان مثل تیری بر هدف بنشیند....زخمی ناگهان روی قلبی تا ابد بنشیند.....
خدانکند یک ماهی در حال دعا خودش را در تور یک صیاد از خدا بی خبر ببیند....خدا نکند زندگی خودش را کمی مغرور تر از مرگ ببیند.....خدا نکند کاسه صبر یک دریا لبریز شود...و موج هایش دنیا را فرا گیرد و تمام داشته های ساحل نشینان را از زمین برچیند.....
خدا نکند قلمی تلخ بنویسد....خدا نکند نوشته ای از اشک بنویسد....خدا نکند دلی بلرزد....دلی بشکند.....دارم برای قلب تو دعا می کنم....من که هیچ.......
دلم لرزید.....دلم شکست......برای تو این ها خدا نکند.......