تبسم کن خنده هایت دلربا و شیرینند....حجم لبخند هایت یک آسمان فرشته و آیینه اند....فریادی بزن تا گوش شکوفه ها کر شود....تا تمام سبزه ها قد علم کنند....چرخی بزن ای ماه صورت تا تصویر تو بین تمام رود ها منعکس شود.....تو چقدر می جوشی ای چشمه مهربانی...چقدر بخشنده ای ، ای میوه تابستانی....
دیشب به پلک های خسته ات که چشم بستم، شنیدم که با گونه هایت نجوا می کردند...شنیدم که آرام با چشم هایت عاشقانه می خندیدند...تو یک حقیقت آسمانی بودی...وقتی صدای اشک های قلبم از خواب خوش بیدارت کرد...وقتی که داشتم با دلم دست و پنجه نرم می کردم تو چقدر صمیمانه دست کشیدی به قلبم....
تو یک آسمان دیگری برای خودت...یک فرشته از جنس بهشتی برای خودت....تو یک دنیا قیامتی برای خودت....یک واژه مثل محشر و فوق العاده ای برای خودت.....تو یک سکوت مطلقی برای خودت....یک فریاد مداومی برای خودت.....تو یک سجود دست به نقدی برای خودت....تو یک حادثه از یک اتفاق موفقی برای خودت......تو یک دلبری برای من....یک غرور مقدسی برای خودت.....
تو یک اعتباری برای دنیا....تو یک سیب از جاذبه های نانوشته ای برای من....تو یک ارتفاع تا خدا ایستاده ای برای من....تو یک نیت پاک و خالصی برای من......یک رویای صادقانه ای برای من....تو یک حقیقتی عزیزم برای من.....
واژه که هیچ...نفس کم آورده ام بس که از تو گفتم.....بگذار نفسی تازه کنم...دوباره برایت می نویسم....عزیزم....دوباره می نویسم....