سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
نگاهم برای تو
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خدای من !


                                                                   
                                                                        

باید دلم راضی بشود ...بروم جایی دور...و خودم را غرق کنم در خاطره های با تو بودن...جایی دور که حتی دست خودم هم به خودم نرسد....باید دلم راضی بشود...

باید دلم را راضی کنم یک نفس از تو غافل نشدن را به تمام خاک های رمل بیابان ها بیاموزد...آنوقت به باد دستور دهم تمام خاک ها را مثل همین گرد و غبار های شهرم بریزد روی سر تمام دنیا....شاید روزی آن ها هم عاشق این ریز گرد هایی که حالا درشتی می کنند بشوند....

بگذریم باید دلم را راضی کنم و بروم گوشه ای و ذکر تو را بگیرم و سجده های طولانی ام را وقف چشم هایت کنم و .....گفتم چشم هایت دوباره دلم لرزید.....من هر چه می کشم از همین چشم هاست ...از همین چشم هایی که روزی هزار بار توبه می کنند و با دلم پیمان می بندند و دوباره.......دوباره به چشم های خیس تو خیره می شوند....

من فکر میکنم قانون جاذبه را اشتباه تعریف کرده اند....شک ندارم آسمان بشتر از این زمین خاکی جاذبه دارد....شک ندارم .....من به آسمان چشم های تو ایمان دارم....به جاذبه این آسمان مطمئنم....باید دلم را راضی کنم ........شاید این فتوای من آخرش سرم را به باد دهد.....

شاید این حرف های من برای حال و هوایم بد تمام شود....اصلا بی خیال.... من که قرار است جایی دور منتظر شوم تا شاید راهی نزدیک را به تو پیدا کنم....جایی غریب کز کنم تا شاید صدایی آشنا من و تو را بهم پیوند دهد.....

عمریست زیر گوشت آهسته می گویم کمک......و تو فقط می خندی و نگاهم می کنی.........کمک...خداااااای من...

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بــــ ـــ ـــی یـــــــار ( یکشنبه 92/4/2 :: ساعت 6:46 عصر )
<      1   2      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حال نمناک دلـــ ــــــ ـــم
طلوع جاودانه...
بی عنوان !
خود نوشت !
رها نشو در باد...
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 14
>> بازدید دیروز: 156
>> مجموع بازدیدها: 471571
» درباره من

نگاهم برای تو
بــــ ـــ ـــی یـــــــار
دوست ندارم کسی ازم ناراحت بشه برا همین بیشتر وقتا سکوت می کنم . شاید عادت بدی باشه ولی به همه عشق می ورزم .

» فهرست موضوعی یادداشت ها
هنر و ادبیات[135] . هنر وادبیات[4] . پیامبر رحمت .
» آرشیو مطالب
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
اردیبهشت 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
اردیبهشت 94
فروردین 94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
اقلیم احساس
دوستانه
وسعت دل
سامع سوم
نجوای شبانه
لبخند ماه
روز وصل

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب